انسانِ گرفتار استسقاء
عطشِ پایان ناپذیرِ خواستن و دلبستن!
به امید وفورْ ... لذت بردن.
و سپس،
اندک اندک گُسستن محتومْ - و رنج بردن
لذّت داشتنِ فرزند و شهود بر مرگش
لذتِ دل در گرو محبوبی نهادن ، وبی وفایی و ترکش
به ثروت و قدرت دل بستن و به دیگران سپردنش
لذت نازیدن به زیبایی و وجاهت ، و پیری ربودنش
به سلامتی و قدرت متّکی شدن ، و بیماری و سستی بردنش !
و لذت زنده بودن و زندگی ، و مرگِ همیشه در کمینش !
چارهای نیست انسان را، جز قناعت درخواستن
بر عطش روز افزونش لگام نهادن .
پیوندها را بریدن، به امید پایان بخشیدن،
و یا کاستن غمهایش!
mohammad-erfan.mihanblog.com
sheroerfan.blog.ir
عرفان واعتراض
نوع مطلب :
شعر،
عرفان،
برچسبها :
استسقاء،
قتاعت،
لگام،
شهود،
اتکاء،
عطش،
لینکهای مرتبط :